• 1398/06/30 - 12:37
  • 1807
  • زمان مطالعه : 2 دقیقه

ششمین اهداء کننده عضو در استان قم

پس از تایید مرگ مغزی فردی 53 ساله که در اثر تصادف در بخش ICU1 مرکز بستری شده بود، خانواده ایشان با اهداء عضو پدر خانواده در جهت نجات جان بیماران نیازمند به دریافت عضو موافقت کردند ......

 

پس از تایید مرگ مغزی فردی 53 ساله که در اثر تصادف در بخش ICU1 مرکز بستری شده بود، خانواده ایشان با اهداء عضو 

پدر خانواده در جهت نجات جان بیماران نیازمند به دریافت عضو موافقت کردند .

شب گذشته (بیست و نهم شهریور 98) با تایید مرکز مغزی بیمار ، گفتگو جهت اخذ رضایت اهدا عضو توسط همکاران مرکز با 

خانواده بیمار آغاز شد و به لطف خدا خانواده بیمار پس از اینکه متوجه شدند برای بیمارشان دیگر نمی توان کاری انجام داد و 

ایشان دچار مرگ مغزی گردیده ، با اهداء اعضاء به بیماران نیازمند موافقت نمودند و مراتب بلافاصله به تهران جهت انتقال اعلام

و شرایط اعزام با فاصله زمانی کمی سرعت گرفت تا منتظران دریافت عضو در لیست عمل قرار گیرند .

ضمن تقدیر از عمل خداپسندانه خانواده محترم برای آن مرحوم از خداوند سبحان رحمت و غفران الهی مسئلت می کنیم .

روابط عمومی 

 

 

 

وصيتي زيبا از انيشتين

روزی فرا خواهد رسید که جسم من آنجا زیر ملحفه سفید پاکیزه ای

 که از چهار طرفش زیر تشک تخت بیمارستان رفته است، قرار می گیرد

و آدم هایی که سخت مشغول زنده ها و مرده ها هستند از کنارم
 می گذرند.

آن لحظه فرا خواهد رسید که دکتر بگوید مغز من از کار افتاده است و

 به هزار علت دانسته و ندانسته زندگیم به پایان رسیده است.

در چنین روزی، تلاش نکنید به شکل مصنوعی و با استفاده از دستگاه،

زندگیم را به من برگردانید و این را بستر مرگ من ندانید.

 بگذارید آن را بستر زندگی بنامم. بگذارید جسمم به دیگران کمک کند که به حیات خود ادامه دهند.

چشمهایم را به انسانی بدهید که هرگز طلوع آفتاب،

چهره یک نوزاد و شکوه عشق را در چشم های یک زن ندیده است.

قلبم را به کسی هدیه بدهید که از قلب جز خاطره ی دردهایی پیاپی

 و آزار دهنده چیزی به یاد ندارد.

خونم را به نوجوانی بدهید که او را از تصادف ماشین بیرون کشیده اند و

کمکش کنید تا زنده بماند تا نوه هایش را ببیند.

کلیه هایم را به کسی بدهید که زندگیش به ماشینی بستگی دارد که

 هر هفته خون او را تصفیه می کند.

استخوان هایم، عضلاتم، تک تک سلول هایم و اعصابم را بردارید و

راهی پیدا کنید که آنها را به پاهای یک کودک فلج پیوند بزنید.

هر گوشه از مغز مرا بکاوید، سلول هایم را اگر لازم شد، بردارید و

بگذارید به رشد خود ادامه دهند تا به کمک آنها پسرک لالی بتواند

با صدای دو رگه فریاد بزند و دخترک ناشنوایی زمزمه باران را روی

شیشه اتاقش بشنود.

آنچه را که از من باقی می ماند بسوزانید و خاکسترم را به دست باد بسپارید،

 تا گلها بشکفند.

اگر قرار است چیزی از وجود مرا دفن کنید بگذارید خطاهایم،

ضعفهایم و تعصباتم نسبت به همنوعانم دفن شوند.

گناهانم را به شیطان و روحم را به خدا بسپارید و اگر گاهی

دوست داشتید یادم کنید.

عمل خیری انجام دهید، یا به کسی که نیازمند شماست،

کلام محبت آمیزی بگویید.

اگر آنچه را که گفتم برایم انجام دهید، همیشه زنده خواهم ماند ..

 

  • گروه خبری : اخبار، اطلاعیه ها و مناسبتهای مرکز
  • کد خبر : 33704
کلمات کلیدی