معرفی دفتر خدمات پرستاری

بیمارستان، مرکزی برای درمان بیماران است و بیمار بدون طبابت یک پزشک مجرب به نتیجۀ درمانی مطلوب دست نخواهد یافت ولیکن باتوجه به حضور مقطعی و محدود هر پزشک بر بالین بیمار خود و لزوم ادامه درمان توسط پرستاران بیمارستان ، در حقیقت میتوان گفت پزشکان میهمانان ذی نفوذ بیمارستانند  و جامعۀ پرستاری هر بیمارستان ، بیشترین حجم عملیات درمانی را در این رابطه بعهده دارند. از نگاهی دیگر پرستاران بعنوان مراقبان و همراهان اصلی بیماردر تمام طول شبانه روز ، قانونآ موظف به تحویل بیماران در پایان هر شیفت به یکدیگر می باشند ، پس میتوان جامعۀ پرستاری هر بیمارستان را به نوعی صاحب اصلی و قیم کل بیماران یک بیمارستان نامید . مترون بیمارستان به عنوان مسئول جامعۀ پرستاران هر بیمارستان ، بدون شک از ارکان اصلی ادارۀ علمی و تخصصی هر بیمارستان است. میزان معلومات تخصصی، تجربیات علمی و تجربی ، تسلط معنوی و استادانه بر پرستاران و به ویژه سوپر وایزرها، آگاهی واشراف بر روابط سازمانی و ضوابط اجرایی و . . . همگی باعث گردیده تا مترون یک بیمارستان نقش اساسی دربالا بردن کیفیت درمان را بعهده داشته باشد. پرستاری : حرفه ای است تخصصی با نقش های چندگانه و دارای وظایف عمومی و اختصاصی . هدف پرستار ارائه خدمات پرستاری به بیماران و افراد نیازمند مراقبت ، در طیف سلامت به جهت تامین ، حفظ و ارتقاء سطح سلامت و رفاه اجتمــــــــــاعی می باشد . دفتر پرستاری : مرکز برنامه ریزی ، سازماندهی ، کنترل و هماهنگی فعالیت های پرستاری است و مسؤولیت هماهنگی بخش مراقبت و درمان با سایر واحدها از قبیل پزشکی ، پاراکلینیکی و  ….را بر عهده دارد . اداره واحد مدیریت خدمات پرستاری بر عهده مدیر خدمات پرستاری می باشد که با تکیه بر رعایت منشور حقوق مددجو مبتنی بر فرآیند  پرستاری و استانداردهای مراقبتی بر شرح وظایف پرسنل پرستاری ، هوشبری و اتاق عمل نظارت دارد و با برنامه ریزی در زمینه های ارتقاء کیفی به بهبود  مستمر فعالیت های ارائه خدمات مددجویان می پردازد . مترون بیمارستان علاوه بر شیفتهای موظف صبح، در ساعات مختلف شبانه روز نیز در بیمارستان حضور یافته و بدین ترتیب در جریان اتفاقات روزمره پرستاری قرار می گیرد. در مجموعه دفتر پرستاری سوپروایزر آموزشی، سوپروایزر بالینی، کارشناس کنترل عفونت و مسؤولین محترم بخش ها یاریگر مدیر خدمات پرستاری جهت دستیابی به اهداف و خط مشی های تعیین شده می باشند.


معاونت درمان | مجتمع آموزشی پژوهشی درمانی خیّرین سلامت


 

دل نوشته ها و خاطرات

دهم ماه رمضان هنگام اذان صبح

گفتن یه مریض کدی دارن میارن ۱۱۵ گفتن نیم ساعت ماساژ دادیم

سیانوز بود ریتم قلبی درستی نداشت

مردی ۴۶ ساله که قلبش باتری میخواست و ناگهان متوقف شده بود

همه ناامید از ادامه رگ مناسب نداشت راه هوایی برقرار شده بود

وقتی محمد جواد سرایی هست به ماساژهای خوبش دل میبندم خدایی خوب ماساژ میداد

خانمها هم سرگرم رگ مناسبتر و راه هوایی بهتر

اپی نفرین پشت سر هم ماساژ طولانی و شوک همه خسته شده بودن و منتظر توقف...

پس از نیم ساعت قلب برگشت اکو کردم و به ونتیلاتور وصل کردم ریتم پیدا کرد ولی دلچسب نبود

روی نوراپینفرین گذاشتم

رفتم نماز شکر خوندم تسلیم حق شدم راهی برای سجود ندارم جز احیای خلق

۱۲ فروردین ۱۴۰۲ ۵ صبح دکتر حسنی



نزدیکای اذان صبح بود
خستگی بر من مستولی شده بود
چشمانم گرم خوابی سطحی بود
که برای ویزیت خانم جوانی صدایم کردند
بر بالینش حاضر شدم
گفتند از درد شانه چپ شاکی بوده
و روی زمین افتاده
دستگاه فشارخون را ۸۰ نشان میداد
نبض بیمار رو چک کردم
نبض نداشت
فورا ماساژ شروع شد
و ضمن انتقال به اتاق CPR بیمار رو اینتوبه نمودم
لیدها که وصل شد هیچ ریتمی دیده نمیشد
رگ گرفته شد
اپی نفرین زده شد
پس از سه دوره ریتم VT بود
شوک داده شد
و این وضعیت سه بار تکرار شد
شوک-ماساژ- اپی نفرین
و در نهایت آمیودارون تجویز شد

پس از ۴۰ دقیقه ماساژ پی در پی
بالاخره نبض ضعیفی پیدا کرد
و کورسوی امید نمایان گشت

با دستگاه سونو قلب ضعیف را دیدم
که با خستگی بسیار با ریت ۳۷
می تپید و بیشتر به اثرات اپی نفرین شبیه بود
بدلیل شکستگی دنده ها لوله تراشه پر از خون شده بود ساکشن شد
و نهایت با تجویز نوراپی نفرین به ونتیلاتور متصل گردید.

وضو گرفتم و آهنگ نماز کردم
الله اکبر
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا راضی هستیم به رضای تو
و در پایان راز و نیاز خبر دادند بیمار هوشیار شده
خدای من معجزه ای رخ داده بود
باور نمیکردم تا با چشمان خودم دیدم
 ریتم دستگاه منظم و مرتب بود
بیمار را اکو کردم
قلب می تپید آرام و مرتب

اشک از چشمان همراهیان و همکاران جاری بود
کسی باور نمیکرد بیمار برگردد

و عمر دست خدای لایزال است
و در اوج خستگی شکر کردم
خدای مهربان را
دکتر حسنی
۱۴۰۱/۳/۷
هفت صبح


1393/12/09

دل نوشته های یک یار دبستانی

نوجوان با یک جعبه شیرینی آمده بود به همراه پدر ، و نامه ای که روی آن چسبانده بود. می گفت با بچه های مدرسه پول هایمان را روی هم گذاشتیم تا برایتان شیرینی بیاوریم. می گفت وقی پارسال آپاندیسم را عمل کردم تصمیم گرفتم روز پرستار حتماً بیایم و از کسانی که شب تا صبح به من آرامش می دادند تشکر کنم. خود را معرفی نکرد و گفت من از طرف همه بچه های مدرسه ام. دبستان شاهد نور علم از ناحیه یک قم

 

 

دلنوشتهیک درمانگر
{author_name}
تصویر نویسنده :

نظرات

1 نظر برای این مطلب وجود دارد

sadeghi-akbar

sadeghi-akbar

01/03/08 - 07:52

فاالله خیرو حافظا و هو ارحم الراحمین خدا قوت - درود بر همه کارکنان پرتلاش مجتمع

پاسخ

متن درون تصویر امنیتی را وارد نمائید:

متن درون تصویر را در جعبه متن زیر وارد نمائید *

01/04/01 - 08:53

نظر دهید